عزيز دل عمه
مهرشاد عزيزم مسافرت رفته بود و اونجا كلي عكس انداخته بودند كه ظاهرا يكسري از عكس ها به خاطر اشتباه برادرم پاك شده بوده و همسرش ناراحت بوده كه برادرم به شوخي ميگه عيب نداره دوباره مي ريم اونجا و همون عكس ها رو دوباره مي اندازيم.
مهرشاد هم ميگه: نميشه كه اونوقت احساسمون توي اون لحظه چي ميشه، خوشحاليمون و لبخندمون كه موقع انداختن اون عكس ها داشتيم چي ميشه؟ اونا رو كه نميشه دوباره انداخت.
يعني مهرشاد خودت به عمه بگو وقتي تو نبودي ما چجوري از ذوق ضعف مي كرديم؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی