براي تو 52 (افتادن اولين دندان شيري)
اولين دندون شيري خورشيدم 23 مهر افتاد و بماند كه تو اين يك هفته اي مه فهميد دندونش داره مي افته چقدر خوشحال و هيجان زده بود و خودش مرتب برا خودش مي خوند كه خورشيد بي دندون.....
وقتي دندونش افتاد از ذوق ساعت 8 خوابيد كه ببينه آقا موشه براش چي جايزه مياره به جاي دندونش و صبح هم خودش بيدار شد و تخته وايت بردش رو بهم نشون داد.
و اما مدرسه:
اومده ميگه مامان رفتم از بوفه سه تا شكلات خريدم.
من: خب شما كه پول نداشتي چطوري خريدي؟
خورشيد: چون خيلي دلم مي خواست عمو بهم داد تا فردا پولش روببرم.
من: حالا چرا سه تا؟
خورشيد: نميتونستم تنهايي بخورم كه يكي خودم دوتا دوستام.
من: باشه آخرين بارت باشه و پولش رو فردا بده.
فردا با پول برگشته و بهش ميگم چرا پولش رو ندادي؟
خورشيد: رفتم به عمو گفتم مامانم راضي نبوده من از بوفه خريد كنم اونم پول نگرفت.
من: يعني چي. من گفتم ديگه اين كار رو نكن و بايد با اجازه من باشه و حتما فردا پولش رو بده.
خورشيد: يعني راضي هستي كه من از بوفه خريد كردم؟
من: آره.
خورشيد: پس پول بده فردا هم خريد كنم.
من: