براي تو 10 (تست شخصيت شناسي)

نازنينم، چهارشنبه (90/8/11) با روانشناس مهدكودك درباره نتيجه تست شخصيت شناسي تو صحبت كردم. جلسه خوبي بود كه فكر كردم نكاتي كه در مورد تو مي گفت رو اينجا ذكر كنم تا در آينده بتوانيم ارزيابي كنيم كه آيا موفق شده ايم با هم منفي ها را پاك و مثبت ها را برجسته تر كنيم.

تست شخصيت شناسي  يه تست ساده بود كه از تو خواسته بودند خانواده ات را نقاشي كني. عزيزم در نقاشيت فقط 6 تا بادكنك كشيده بودي و بيچاره روانشناس مونده بود كه چگونه از روي 6 تا بادكنك احساسات تورو درك كنه و البته پايين تست تو نوشته بود كه تكرار شود و تست هاي مكمل نيز گرفته شود.

1- اينكه بادكنك ها را با اسم افراد نامگذاري كرده بودي و به اسم مامان سوسن و باباتم و خواهرم و يه بچه اشاره كرده بودي و خودت رو تنها يه گوشه و كوچكتر از بقيه كشيدي.

2- من و بابا را نكشيدي و گفته بودي اونا سر كارند كه مربي مي گفت اين خوب نيست يعني ما حضور پررنگي در ذهن تو نداريم

3- به زعم مربي تو باباتم رو از همه بيشتر دوست داري و كه اين خيلي عجيبه. آخه با اينكه خيلي دوستش داري ولي فكر نمي كردم به من يا مامان سوسن ترجيح بدي

4- منظورت از خواهرم مهرشاد بود كه من فكر مي كردم بايد اولين نفر او رو بكشي

5- مربي فكر مي كرد با توجه به روحيه بازيگوشي كه داري زياد نمي شود روي اين تست نظر داد چون احتمالا عجله داشتي كه زودتر بري و بازي كني

6- به نظر مربي تو خودت رو كمي تنها احساس ميكني و اينكه كوچكتر از آنچه هستي. روي اين موضوع كه شبها بايد زود بخوابي حساس شدي و بهتره تاكيد روي اين موضوع برداشته بشه. من و بابا حضور فعالتري داشته باشيم و ممكنه كمي اعتماد به نفست مشكل داشته باشه و البته اين با ظاهر تو كاملا در تضاد است. در بيان احساساتت گنگ و مبهم هستي. و اينكه بازيگوشيت و عجله ات براي اتمام كاري باعث مي شود و نقاشي و كاردستي و زبان و موسيقي به آن پيشرفتي كه از تست هوشت انتظار مي رود نرسي و بايد روي موضوع تمركزت بيشتر كار شود.

خلاصه قرار شد در حضور من و مربي دوباره ازت تست گرفته شود و اينبار ازت خواستم آدم بكشي كه اينبار قشنگ كشيدي و من و بابا رو اول كشيدي اين نشون مي ميده ممكنه چون من بودم من رو اول كشيدي و چون من گفتم آدم بكش كشيدي ولي بازهم بر خلاف اكثر بچه ها خودت رو بين ما نمي كشي و جدا از ما هستي و در جواب اينكه مامان چيكار مي كنه گفتي ظرف مي شوره و غذا مي پزه و مي خواد براي من كارتون بذاره و براي بابا هم گفتي كه مي خواد مهمون برامون بياد و بابا خونه رو تميز مي كنه (فكر كن خدايي چقدر مهمون خونه ما مياد و چقدر بابا كمك من مي كنه كه صاف تو چشم مربي نگاه  كردي و اينو گفتي) و بهر حال بازهم من و بابا رو درگير مسائل خودت نمي دونستي.

نكته بسيار مثبت و مهم اين تست ها اين بود كه تو اصلا مشكل شخصيتي نداري و دختر آرام و بسيار شادي هستي و اين مسائل با كمي دقت قابل حل است. خوب خوشحال شدم ولي از اينكه خودت رو تنها ميبيني يا از سركار رفتن من ناراحتي خيلي غصه خوردم. من و بابا خيلي تلاش مي كنيم و شب ها خيلي برات وقت مي گذاريم. خوب چيزي كه مسلمه تو خيلي كارتون دوست داري و اگر حتي مسافرت و برويم و غرق در بازي و شادي باشي دلت ضعف مي ره كه زودتر بياييم خونه و كارتون ببيني. اما خوب از اين به بعد بيشتر سعي مي كنيم حواسمون بهت باشه و روي كارتون ديدنت نظارت كنيم.

بچه ها خيلي عجيبند، در حاليكه بزرگشان مي كنيم و فكر مي كنيم ما صفحه سفيد روحشان را نقاشي مي كنيم پس مي شناسيمشان، ناگهان با تلنگري بيدارمان مي كنند كه چقدر وسيعند و چقدر عميقند و چقدر ما كوچكيم در برابرشان.