خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خورشید

برای تو 50 (تجربه در مدرسه)

1391/7/4 8:20
نویسنده : مامان خورشید
465 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم در اولین روزهای مدرسه که ما بی نهایت هیجان زده و منتظر شنیدن هر داستانی از این مدرسه از زبان خورشید هستیم ایشون لطف کردند و اولین مشاهدات و تجربیاتش در مدرسه را در اختیار ما گذاشتند:

خورشید روز اول: مامان مدرسه یه مغازه کوچیک داره که می تونیم ازش خوراکی هایی که شما برام نمی ذارید رو بخرم.

من: پول چی؟

خورشید: شما یه کیف پول کوچیک تو کیفم بذارید و توش پول بذارید من برم بخرم.

من: یعنی همه بچه ها می رن از اونجا خوراکی می خرن؟

خورشید: نه هرکی دوست داشته باشه می خره، نخواد نمی خره.

**************************************************

خورشید روز دوم: مامان ذرت داره، شما 1500 تومن تو کیفم بذار ذرت بخرم.

من: می دونی 1500 تومن یعنی چی و چقدر؟

خورشید: آره یه لیوان کوچیک میشه.

**************************************************

خورشید روز سوم: مامان خیلی ذرتش خوشمزه بود، فقط لیوان من کوچیک بود.

من: خورشید فقط این دفعه، این درست نیست که از الان بری برای خودت خوراکی بخری و هر روز بخوری. باید پسته و میوه و شیر و لقمه و این چیزایی که من برات می ذارم رو بخوری.

خورشید: هفته ای یه بار.

من: حالا از خرید بیا بیرون دیگه مدرسه چه خبره؟ زنگ تفریح چیکار می کنین؟

خورشید: اسباب بازی که نیست بازی کنیم. بعضی ها می دون، بعضی ها لی لی بازی می کنن و بعضی ها دستاشون رو تو جیباشون می ذارن و با هم حرف می زنن.

من: تو چیکار می کنی؟

خورشید: من دستام رو تو جیبم می ذارم و با دوستم حرف می زنیم.

من: خب راجع به چی صحبت می کنید؟

خورشید: اگه بگم عصبانی نشی ها، آخه بده، (قلبم داشت می اومد تو دهنم) دو تا از بچه ها خیلی شیطونن درباره شیطونی اونا حرف زدیم.

من (کمی آرومتر): اصلا خوب نیست پشت سر دوستاتون صحبت کنید.

************************************************

و ما بیصبرانه منتظر شنیدن اخبار خوش آموزشی، تربیتی و....  از دخترمان هستیم.


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان تارا و باربد
4 مهر 91 20:23
الهی فدای تجربیات این دختر شیطون بلا می بوسمش
مستانه
5 مهر 91 8:55
من اساسا با این بوفه مشکل دارم کاش توی مدرسه ها بوفه جمع میشد پارسال کارین یه بار گفت مامان نصف پولم و دادم به همکلاسی ام که پول نداشت تا اونم خوراکی بخره گفتم افرین دخترم هفته بعدش گفت یه کلاس دومی ازم پول قرض گرفت گفت بعدا برام میاره و روزهای بعد همیشه همین بساط بود بچه هایی که از کوچکترها سواستفاده میکردند و همکلاسی ای که از بچه های دیگه به زور پول میگرفت و ...!!! خدا رو شکر امسال رها شدیم از این وضع خودشون به همه یه خوراکی میدند نون پنیر عدسی یا هر چی ....
البته مدیریت اوون مدرسه یه کمی ایراد داشت قطعا !
الان من فهمیدم در زمینه تحصیل علم جیب خیلی مهمه[h


اتفاقا منم قصد دارم که باهاشون صحبت کنم و اعتراض اساسی خودم رو نسبت به این موضوع اعلام کنم و بخوام حداقل برای مقطع پیش و اول یه فکری بکنن و بچه ها انقدر زود لزومی نداره یاد بگیرن که پول بگیرن و خوراکی بخرن و نمی دونم هر جا رو که نگاه می کنی پر اشتباهه.
ستاره زمینی
5 مهر 91 13:53
عزیزم دست به جیب با دوستات صحبت میکنی قربونت دختر ناز ذزت خوبه ولی بذار مامانی واست درست کنه ببری. امان از دستاین مدارس هنوز هیچی نشده پول گرفتن و........
ستاره زمینی
5 مهر 91 13:57
عزیزم دست به جیب بادوستات حرف میزنی؟
مامان پویا - احمدی
5 مهر 91 21:59
به جاااااااااااااااان خودم قلب منم اومد تو دهنم ایشالا همیشه شاد باشی و اول
ستاره زمینی
6 مهر 91 12:29
'گلم به روزنیستید کجاییدددددددددددددددددددددددددددددددد؟؟؟؟/
هدیه خدا- فریماه
9 مهر 91 11:14
الهی چه حس شیرینی اول مهر و کلاس مبارک. ایشاله ورود به دانشگاه و موفقیتهای بیشتر.
مامانی درسا
10 مهر 91 1:38
الهی من بگردم مبارکه گل خانومم کلاس اولی شدی عزیزم دلم واسه شما و مامان یه ریزه شده بود ...... دوباره میام داره به همه یه سر کوچولو میزنم دوستتون دارم .....
مامان نيروانا
11 مهر 91 15:11
جونم خورشيد. دقيقاً همون برداشتي رو كه بايد بكنه ميكنه. خوش بحالشون، دنيا رو همونطور كه دوست دارن ميبينن نه اونطور كه تعريف شده.
زهره مامان آریان
12 مهر 91 0:55
الهی از الان دست به جیب پشت مردم حرف میزنی خورشید خانم؟؟؟؟؟ کاش واقعا مدارس یه نظارتی به بوفه ها داشتن. موفق باشی خانومم
مامان یسنا گلی
12 مهر 91 8:06
قربونت برم که اینهمه شیرین زبونی.: امیدوارم سال تحصیلی خوب و موفقی داشته باشی عزیزمX
مامان آرینا موفرفری
16 مهر 91 10:14
خورشیدم تجربیاتت در مدرسه خیلی بامزه و خوشمزه بود.
آوا مامان رادین
16 مهر 91 14:24
مبارک باشه این روزهای اول مدرسه. خورشید جونم مواظب خودت باش عزیزم با این بوفه مدرسه تپلی نشی گلم. حیفه این صورت زیبا. مامانی جون ولی دلم ضعف رفت واسه این حرفها و مکالمات زیبای شما. خصوصا اینکه دستشو میکنه تو جیبش و راجع به شیطونیهای همکلاسیهاش حرف میزنه.
مامان رادمهر
19 مهر 91 10:41
عزیزمممممممممممم ، قربونت برم که انقدر شیرین زبونی . همیشه زبه شادی و خنده عزیز دلم
مامان یاشار
19 مهر 91 11:29
واااااااااااااااااااااای خدای من، مامان جون خیلی کیف میکنی با این شیرین زبونی های گل دخترت مگه نه؟ من که غش میکنم هر دفعه که یه کوچولو از مکالماتت رو میزاری. یه عالمه بوس
نسرین مامان سپهر و صدف
19 مهر 91 17:56
خورشیدم خاله قربونت برم مگه کلاس اولی شدی؟ خیلی هیجان زده شدم وقتی این مطلبو خوندم. الهی که مثل همیشه موفق باشی و مطمئنم که با این شیرین زبونیات معلمتو هلاک میکنی. مامان خورشید جون براتون دعا می کنم تا مثل همیشه قوی و محکم باشین تا در بهترین شرایط خورشید جون بتونه این دوره ی مهم رو بگذرونه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد