براي تو 60 (من و خورشيد)
كنار هم دراز كشيده ايم تا بخوابيم:
خورشيد: مامان ميشه يه لطفي بهت بدم؟
من: خواهش مي كنم، ممنون مي شم.
خورشيد: لطفا يه ليوان آب برام بيار.
من: آهان دخترم يه لطفي بهم بكن و يه زحمتي بهت بدم رو خلاصه كرد.
****************************************
به دليل كمبود وقت من تو خونه، مشكلات كامپيوتري خورشيد رو باباي خورشيد حل مي كنه.
موقع خوردن نهار، خورشيد: مامان شما كه انقدر غذاي خوشمزه درست مي كنيد، (من ذوقمرگ) بهتر نبود به جاي مهندس كامپيوتر و اينا آشپز مي شدي؟
من: بله، واقعا"
****************************************
خورشيد: من مي خوام در آينده دانشمند، دندانپزشك، نقاش، خواننده و رقص (منظورش رقصنده است) بشم.
من: در اينصورت بايد خيلي تلاش كني و زحمت بكشي، خيلي خوب درس بخوني و وقتت رو كمتر به ديدن كارتون بگذروني. (تاكيد كردم) كارتون كمتر ببيني و بيشتر كتاب بخوني.
خورشيد: خب يكي از شغل هام رو كمتر مي كنم.
من: ممنون از اينهمه برداشت خوب از نصيحت هاي من
*****************************************
مامان مهرشاد بهش تذكر داد اگه موقع درس خوندن دقت نكني و همش دنبال بحث هاي مختلف باشي، تو رو توي يه مدرسه ديگيه اي ثبت نام مي كنم كه به درس كمتر اهميت مي دن و دنبال مسائل متفرقه اند.
مهرشاد هم جواب داد: اين يعني اينكه تو به بچه ات خيانت مي كني.
مامان مهرشاد:
*****************************************