وای خدای من چقدر ممنونم برای این عکس
توی نوشته های قدیمی ات یه جایی خطاب به خورشید کوچولو نوشته بودی عذر میخواهی برای کلمات نامناسبی که از تو یاد گرفته اما وقتی به کارشون میبره دعواش میکنی ... میدونی این روزها اینو به چند نفر گفتم "یه حرف تازه یاد گرفتم که میشه باهاش دنیا رو اباد کنیم اگه به جای همه این هاشتباهات فقط به بچه هامون مهربونی و بخشش رو یاد بدیم " به یه عالمه ادم گفتم و از دخترم هم عذر خواستم بابت کارها و حرفهایی که ازم یاد گرفته و بابت انجامش دعواش کردم ، گفتم بیا به جاش مثل خدای بخشنده و مهربان ، بخشش رو مشق کنیم و مهربانی را بیاموزیم
من این عکس رو میپرستم
الان كه دارم خورشيد رو بزرگ مي كنم با تمام وجود درك مي كنم كه چقدر پاك و بي گناهن و چقدر ما مسئوليم و چقدر بده كه در 18 سالگي ازشون انتظار پاسخگويي و حتي اعدام شدن داريم وقتي هنوز خودمون پاسخگوي خيلي رفتارهامون نيستيم و پدر و مادرامون هم همينطور.
میدونی مامان خورشید عزیزم به نظرم بچه بزرگ کردن کار سختی نیست هر چند خیلی مهمه و خطرناک ، خطاهاش نتایج فاجعه باری میده ولی فکر کن اگه به جای همه ترس هایی که بهشون میدیم به عنوان احترام بزرگتر یا عرف یا مذهب و... بهشون اگاهی بدیم و دوستشون داشته باشیم ، محبت و عشق و بهشون بدیم اونوقت خیلی کارها رو به خاطر عشقی که بهشون داریم به خاطر اینکه شادمون کنند انجام نمیدند همین کافیه اونوقت
وقتي ديروز معلم خورشيد بهم گفت كه توي كلاس هركي با هركي دعواش ميشه خورشيد ميره آرومشون مي كنه و آشتيشون ميده و يا وقتي يكي از بچه هاي كلاس به علامت سيلي دستش رو بالا آورده خورشيد بهش گفته نكن اينكار كار خوبي نيست حتي اگر قصد زدن هم نداشته باشي خوب نيست اينكارو انجام بدي، فكر كردم چقدر اين روزا شيرينه، من مي تونم چقدر قدرت داشته باشم و چقدر مي تونم دنيا رو بهتر كنم.