براي تو 15 (خورشيد سربه هوا و آموزش زبان)
دخترك شيطونم چون بخاطر مسافرت و سرماخوردگي چند روز مهد نرفتي معلم زبانت خواسته بود كه بخش 3 و بخش 4 رو باهات كار كنم. خلاصه دو سه روزيه كه باهم درگيريم و سعي مي كنم يادت بدم و سعي مي كني ياد بگيري كه حواس پرتيات بامزه است.
با How Many شروع مي كنم و بر طبق كتاب تعداد چند تا چيز رو ازت مي پرسم. بعد براي ابتكار از فضاي اطرافت سوال مي كنم. قبلا ياد گرفته بودي كه اگر اسم پدر و مادرت رو بپرسند جواب بدي و بخاطر همين در پاسخ سوال من كه گفتم How many Fathers گفتي My father s name is .
بعد به What do you see كه خيلي جدي جواب ميدي I can count مردم تا I see و I count رو با هم قاطي نكني. انقدر موقع كار كردن حواست به بازيگوشيه كه اصلا دقت نميكني.
بابا مي گه بهت فشار نيارم سنت كه بالاتر بره خودت بهتر ياد مي گيري ولي نگرانم اين بازيگوشي مانع از يادگيري درس ها بشه و بعدها توي مدرسه به مشكل بر بخوري. نقاشيتم كه اصلا خوب نيست و يكذره دقت نداري.
عوضش آموزش حركات موزون ماشااله دونه دونه حركات رو با دقت ياد مي گيري و انجام ميدي تازه از خودتم حركت ابداع مي كني يا مثلا بعضي سريال ها و كارتون هايي رو كه دوست داري دقيق دنبال مي كني و سر در مياري و نظر هم ميدي. خدا آخر و عاقبتمون رو بخير كنه.
نمي دونم شايد ما پدرها و مادرها توي بچه هامون دنبال تحقق روياها و آرزوهاي خودمون مي گرديم. در صورتيكه اونها دنيايي از استعدادهاي شكوفا نشده اند كه با بي دقتي ما روي شاخه پرپر مي شن.