خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

خورشید

براي تو 38(قلعه سحرآميز)

1391/3/2 14:08
نویسنده : مامان خورشید
533 بازدید
اشتراک گذاری

يكشنبه عروسكم از طرف مهد رفته قلعه سحر آميز. حالا بماند كه يكهفته كل فكر و ذهنش اين اردو بود و از ذوق 5/5 صبح بيدار شد و حالا هميشه 7 دم مهد به زور بيدار ميشه ها و بماند كه من چه خون دلي خوردم و چه استرسي كشيدم تا خانومي بره اردو و كيف كنه. بعد از ظهر رفتم دنبالش كه گزارش دادن تو ماشين برگشتني خوابش برده و بغلش كرديم و دوباره توي مهد خوابيده. يعني خدا مي دونه چه آتيشي سوزونده كه اينجور خوابش برده. حالا اومده تو ماشين و دارم ازش مي پرسم خب چه خبر؟

واي انگار منتظر بود كه يهو منفجر شد و تند و تند گزارش داد كه چيا سوار شدن و درحين گفتن اينكه سوار چه وسيله اي شدن كلا مي رفت تو حس اون فضا و دوباره هيجانزده مي شد و عرق مي كرد و نفسش بند مي اومد و دوباره سر وسيله بعدي از اول.....

فكر كنم نيم ساعتي طول كشيد تا آروم شد و گفت مامان خوابم مياد و دوباره تو ماشين خوابيد و تو خونه هم يك ساعت ديگه خوابيد.

يعني خودش رو هلاك كرد از ذوق و هيجان. بعد من چطوري اجازه ندم بره اردو و به اين ترسم اجازه خودنمايي بدم.

حالا ديروز با مهرشاد بعد اينكه از فضاي هيجاني خارج شدن دارن بحث فني مي كنن كه اين وسايل چطوري كار مي كنه و از چرخ و يا قرقره استفاده مي كنن و چطوري بچه ها رو بالا مي برن و پايين ميارن و خلاصه بحث فني داغ اين دو تا وروجك شنيدني بود.

خورشيد: مامان سوار شديم بعد آروم آروم رفت بالا و بعد يهويي اومد پايين و همه دلمون گرفت

من: يعني چي دلتون گرفت، مگه ناراحت كننده بود؟

خورشيد: نه انقدر تند اومد پايين جيغ زديم و بعد دلمون گرفت.

من: آها نفستون بند اومد و دلتون ريخت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مستانه
2 خرداد 91 11:38
اردو مستقل بودن و خیلی اسون به فسقلی ها یاد میده بهترین لذت رو میبرند با دوستانشون و دوستی هاشون هم محکم تر میشه ، یه کم بزرگتر بشه جشن تولد دوستاشون که تنها میرند هم همین حس و دارند


ممنون از انرژي مثبت و دلگرمي تون. ولي دست خودم نيست واقعا تا بره و برگرده حالم بده.
مامان احسان
2 خرداد 91 12:15
ای جانم عزیزم همیشه به گردش.. کار خوبی کردی فرستادیش.. چقدرم که حرفاش خوردنیه.. کلی هم به اون قسمت خوابیدنهاش خندیدم یاد پسر پادشاه خودم افتادم ببوسش
نگين
2 خرداد 91 14:42
سلام ممنونم از اينكه به وبلاگ نگين سرزديد و اظهار لطف كرديد . آرزوي بهترينها رو براي شما و خونواده ي محترمتون دارم.
مامان امیر علی
2 خرداد 91 20:36
الهی من فدای حرف زدنت خاله.دلمون گرفت چه با مزه. پسرا فقط تو کار فنی ان. بزار بچه هر اردویی میخواد بره .زیاد تو منگنه اش نزار
مامان سپنتا
3 خرداد 91 8:21
همیشه گردش و خوشی خورشید خانوم... راستی مامان خورشید تولدتون مبارک... ممنون که به وب پسر من سر می زنید...
مامان سوگل
3 خرداد 91 10:31
سلام مامان گلی مهربون، کاری خیلی خوبی کردی که اجازه دادی که بره، باید این تجربه خوش گذروندن با دوستان رو حس کنه تا بدونه که بزرگ شده، خوش به حالش، دلم تنگ شد به وقتی که از مدرسه میرفتیم اردو و با این هیجان مضاعف برای دیگران تعریفش میکردیم راستی تشکر از راهنماییتون، من هم اول میخواستم غیر انتفاعی ثبت نام کنم ولی با راهنمایی عمه خانم این مدرسه رو انتخاب کردیم و گفتند که غیر انتفاعی برای دوران دبیرستان به نفع بچه هستش نه دوران ابتدایی انشالا که موفق و موید باشند در همه زمینه ها
هدیه خدا- فریماه
3 خرداد 91 11:55
عزیزم. ایشاله همیشه به سلامتی وشادی. خوشبحالت کلی لذت بردی.
مامان سپهر و صدف
3 خرداد 91 19:10
خورشیدم با خوندن مطلبت کلی ذوق کردمو کلی حسرت خوردم.میدونی خاله بیشتر ما آدم بزرگا مدتهاست ککه دیگه مثل شما خوشحال نشدیمو چیزی تا این اندازه روحیمونو شاد نکرده. گلم تا میتونی از این لحظات زیبات استفاده کن و سعی کن شادی و انرژی این روزها رو همیشه با خودت داشته باشی. الهی همیشه شاد و سلامت و پر انرژی باشی.
سودابه
3 خرداد 91 21:21
همیشه به تفریح و شادی و روزای خوش . مرسی از محبتتون و بسیار خوشحالم از آشناییتون . امیدوارم فرزندان گلتون در همه مراحل زندگی موفق باشند . همیشه شاد و سلامت باشند و دلتونو با شیرین زبونی ها و خنده هاشون شاد کنند.
بهار(مامانی شهراد)
4 خرداد 91 18:09
آپم عزیزم بیا پیشم
مامان نيروانا
6 خرداد 91 15:27
سلام ماماني خورشيد. سلام خورشيد خانوم. دلم براتون حسابي تنگيده بود اومدم كلي خوندم و لذت بردم. هميشه به گشت و گذار عزيزم. منم درك ميكنم ماماني كه خيلي سخته تحمل اينكه بچه ت رو بسپري به يه جماعت و دلت آروم باشه، باري همين ميگم بسپرش به خدا. الهي كه هميشه تو دستاي مهربونش ايمن باشه. بسلامتي پيش دبستاني خورشيد خانومم كه انتخاب شد. كلي كِيف كردم مصاحبه ش رو خوندم. غرق روشنايي باشين عزيزان من
مامان آرشیدا کوچولو
7 خرداد 91 12:56
وای دلم ضعف رفت برا این شیرین زبونی هاش خورشید خانمی عاشق ان حرف های شیرینتم
هاله
7 خرداد 91 18:28
خیلی ممنونم به یادمی در اولبن فرصت که wireless نصب و وصل شد حتما میام
بهار(مامانی شهراد)
13 خرداد 91 23:09
آپم گلم بیا پیشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد