برای تو 44 (اولین پنی سیلین)
شیرینترینم چهارشنبه تب کرد و زودتر اومد خونه و بعد از ظهر که رفتیم دکتر تشخیصشون کمی عفونت گلو بود و ترجیح به زدن آمپول و چون خورشیدم تا حالا فقط یکبار آنتی بیوتیک ضعیف خورده بود گفت دختری رو راضی کنیم آمپول بزنه و ممکنه مصرف آنتی بیوتیک معده اش رو بهم بریزه.
و عزیزم که تا حالا آمپول نزده و فقط تعریفش رو شنیده هنگ کرد رسما.
ولی با کمی توضیح راجع به خوردن دارو و مشقات آن قانع شد و البته تا کلینیک برامون نوحه خوند و اینکه وای چقدر دردم خواهد گرفت و در نهایت به این نتیجه رسید کف پاشو آمپول بزنیم چون دردش کمتره و باسن نزدیکتره و حالا به کجا نمی دونم و بالاخره آمپول زده شد و خورشیدم البته خیلی گریه کرد.
بعدم مرحله دوم نوحه خونی با این مضمون که مریضی چه چیز بدیه.....چه بده آدم به حرف مامانش گوش نده.....وای چقدر آمپول درد داره......... این سه جمله رو دیگه خودتون آهنگین و با تکرار تصور کنید.
خلاصه که ماجرایی بود این اولین پنی سیلین خوردن خورشید خانومی و البته دختر گلم واقعا موقع مریضی صبوره و خوب همراهی می کنه خصوصا توی خوردن و سریع خوب میشه.
فقط این دفعه مشکل اینه که علاقه عجیبی داره جای آمپول رو به همه نشون بده!
******************************************************************
خورشید در توضیح فواید درخت: درخت برای ما اکسیژن داره و یه چیز بدی داره که شبها نباید زیر درخت بخوابیم و اونم دی اکسیژ کربنه.
*****************************************************************
برای خورشیدم یادگار
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را، زجا برخیز
تو در من زنده ای، من در تو
ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا
با همه شادی و بهروزی