خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

خورشید

براي تو 55 (شادي و سلامتي تو تنها آرزومه)

1391/8/10 8:01
نویسنده : مامان خورشید
380 بازدید
اشتراک گذاری

از اول مهر كه اومديم خونه جديد و ماجراي طاقت فرساي عوض كردن خونه و اسباب كشي تموم شد (البته هنوزم درگير جابه جايي هستيم) عزيزتر از جونم يكهفته دچار مشكل مزاجي شد بعد كه خوب شد گرفتار حساسيت پوستي (كهير) شد و جمعه گذشته هم كه با يه زمين خوردن خيلي آروم روي فرش استخون دستش ترك خورد و تا شنبه بعد بايد توي گچ باشه.

البته خودش تو هيچكدوم از اين ماجراها خيلي اذيت نشد بسكه شاد و سرحاله و اصولا خورشيد با همه مسائل راحت كنار مياد ولي من خيلي اذيت شدم و غصه خوردم.

وقتي بردمش برا معاينه دستش چون خيلي درد نداشت اصلا انتظار نداشتم بگن شكسته و بايد گچ گرفته بشه تا آقاي دكتر گفت شكسته ناخودآگاه گريه ام گرفت و بعد خورشيد با تعجب نگاهم كرد و گفت: مامان چرا گريه مي كني اتفاق مهمي نيفتاده كه. طوري نيست گچ مي گيريم و زود خوب ميشه.

يه روزم رفتيم پيش يه متخصص ارتوپد ديگه كه ببينه و خيالم راحت بشه كه براي مچش مشكلي پيش نيومده باشه كه خورشيد خيلي خوشحال و خندون رفت تو مطب و كامل شرح حال داد كه ماجرا چي بوده و بعد هم كه من مي خواستم راجع به زانو هاش هم سوال كنم كه گاهي بعد بازي درد مي گيره، خودش كامل توضيح داد و گفت كجاهاش درد مي كنه و كي ها درد مي گيره و دكتر هم برا خودش توضيح داد كه علتش چيه.

بعد من و باباي خورشيد فكر كرديم از اين به بعد خودش مي فرستيم توي مطب كه معاينه بشه و زياد به حضور ما احتياجي نيست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

ستاره زمینی
10 آبان 91 11:08
عزیزم خسته نباشی انشالا دیگه به خونه خودتون اسباب کشی کنید... افرین به خورشید خانم که ماشالا خیلی شجاع و قوی. عزیزم بلا بدور باشه.انشالا زودتر دستتم خوب خوب میشه. چه خ.به که سر زبون داره.بقول معروف.
مامان آرینا موفرفری
10 آبان 91 17:19
آخی عزیزم چه اتفاقائی برات افتاده همین طور که خودت گفتی زود خوب می شی عزیزم.مامانی حتما براش صدقه بده
مامانی درسا
11 آبان 91 3:05
مامانی منزل نو مبارک ..... ای داد ای هوار خورشیدی زمینه کجاست منو و دختری بیاییم بزنیمش ....... خدایا قربونت برم عزیزم که اینقده مستقلی .... آفرین به بابا و مامان و البته خود خورشید که اینقده شما رو خوب بار آوردن عزیزم
مامان رقیه
14 آبان 91 19:50
سلاااااااااااااااااااااااام خسته کارا نباشی وا چطور به همین راحتی دستش ترک خورد؟؟؟؟ الان بهتره؟
فریبا مامان رایین
15 آبان 91 11:53
واقعا متاسف شدم برای اینکه دچار سانحه شدی عزیزم... و البته برای مامان خورشید جون که می دونم چقدر بیشتر اذیت شده... ایشالا که همیشه سلامتی و دل خوش باشه براتون عزیزم
مسی
15 آبان 91 17:12
هاهاهاها قربونش برم خانوم شده خدا رو شکر که درد نداشته
مامان سوگل
15 آبان 91 23:48
سلام دوست جون خوبي، خسته نباشي از اينهمه مشغله و كار و سختي، ايشالا كه بلا به دور باشه الان چطوره اين شيرزن جوون ايشالا كه هميشه همينطوري سرحال و سرزنده باشه تا آخررررررررررررررررررررر خيلي خوبه كه انقدر نترسه و باهوشه خوش به حالت
مامان آرشیدا کوچولو
16 آبان 91 0:45
خورشید من دستش شکسته بمیرم الهی نبینم عروسک خوشگل ام درد بکشه ها قبون شیرین زبونیت بره خاله
مامان آرشیدا کوچولو
16 آبان 91 0:48
مامانی بمیرم چی کشیدی ؟؟ آخی می درکم ات خواهر خونه نو تمیز مبارک خوش بحالت منم آخر این ماه اسباب کشی دارم مواظب فرشته کوچولوی من باشید ها
مامان تارا و باربد
20 آبان 91 8:40
خونه جدید مبارک امیدوارم همیشه خوب و خوش باشید طفلی خوشید امیدوارم حالا کاملا خوب شده باشه مراقب خودتون باشید براش اسفند دود کن ماشالا به سر و زبونش
مامان رادمهر
21 آبان 91 13:25
عزیزم زود تر خوب بشی ایشاله ، خوشگل خانوم ناز و شیطون
مامان نيروانا
22 آبان 91 11:26
آخي عزيز دلم، ديشب اومدم سراغت ولي نشد بخونمت بسكه نيروانا ميخواست عسكاي خورشيد رو ببينه. اميدوارم الان ديگه همه چي به خوبي و خوشي تموم شده باشه. خوشحالم كه اينقدر شاده و از دكتر هم ترس و واهمه اي نداره. نيرواناي من دكتر دوست نداره اصلن. اميدوارم سر و كار همه مون كمتر به دكتر بخوره و اگه هم هست براي مسائل كوچيك باشه. عزيزم منزل نو مبارك، ايشالا حسابي لحظه هاي شادي توش براتون رقم بخوره زير تابش آفتاب خورشيدتون و براي اون زير سايه ي شماها!
زهره مامان آریان
29 آبان 91 23:51
آخه من این پست رو جا انداخته بودم.تازه دیدم.خدا کنه زود خوب بشی. واقعا فکر کنم ما مادرا موقع مریضی بچه ها بیشتر از خودشون اذیت می شیم.
مامان سانای
11 آذر 91 14:01
الهی . مواظب خودت باش خورشید جون .شکر خدا این دفعه به خیر گذشته
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد