براي تو 27 (رفيق ناباب)
آخه عزيز مامان درسته من از حالا نگران باشم كه تو با كي دوست هستي و با كي همنشيني و .... فقط 4 سالته به خدا
ديروز تو دفتر رابط از مربيت خواسته بودم چهارشنبه ها كه روز اسباب بازي هست از تو بخواد اسباب بازيهات رو به همكلاسيهايت بدهي تا نكنه يدونه بودنت باعث بشه ياد نگيري كه بايد داشته هايت را با ديگران تقسيم كني.
مربي ات در جواب نوشته بود كه مدتيه حرف شنويت كم شده و بيشتر مايلي با بچه هايي كه نظم كلاس رو بهم مي زنند مراوده داشته باشي.
واي دوباره افسرده شدم. دوست ندارم توي مهد ازت رفتار ناشايستي سر بزنه مخصوصا اينكه بري سراغ رفيق ناباب.
يكم كه فكر كردم ديدم بخش عمده اي تقصير منه. آخه از وقتي م.م اومد مهدت تو مرتب همراه اون بودي و كنار هم مي نشستيد و با هم هم گروه مي شديد و خلاصه اين باعث شد م.م روزهايي كه تو نيستي سختش باشه تنهايي مهد بره و من ازت خواستم ازش فاصله بگيري تا او هم بتونه دوستهاي جديد پيدا كنه و گفتم كه بايد با همه هم كلاسيهايت دوست باشي و با كسي قهر نكني. در ضمن اصلا دوست ندارم پشت سر دوستهات تو خونه حرف بزني و هميشه ازت خواستم اگر مشكلي هست با مربيت مطرح كني و زشته كه بگي فلان دوستم شيطونه و يا حرف بد ميزنه و بخاطر همين هيچوقت از دوستي با كسي منعت نكردم. اما ظاهرن اشتباه كردم و جنابعالي هم انگار بدت نمياد با شر ها بگردي.
درجواب مربي ات ازش خواستم حواسش باشه كنار چه كسي مي نشيني شايد هنوز زود باشه كه توقع داشته باشم بتوني رفتار دوستهات رو بررسي كني و راجع به همنشيني با اونا خودت تصميم بگيري. و اينكه تذكراتش همراه تشويق باشه كه تو به شدت در مقابل تذكر و تنبيه جبهه مي گيري.
ديروز خيلي با هم صحبت كرديم و بهت فهماندم كه ديگه بزرگ شدي و نمي خوام بخاطر اين موضوع باهات دعوا كنم و خوبه راجع به اين قضيه منطقي صحبت كنيم و تو هم در پايان گفتي متوجه اشتباهت شدي و ديگه تكرار نميشه. نگرانم و اميدوارم تا آخر هفته تغييرات مثبتي ازت گزارش بشه.
مرزبندي بين سختگيري و آزاد گذاشتن خيلي سخته. مرزبندي بين مسئوليت هايي كه ميشه به دوش كودك گذاشت و اونايي كه هنوز براش زوده خيلي سخته. مرزبندي بين زمان تنبيه و زمان تشويق خيلي سخته........
هيچوقت نخواستم برايم مورد آزمون و خطا باشي. ببخش اگر ناخواسته در مسير اشتباه قرارت دادم.