خورشيدخورشيد، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

خورشید

بهار بيا تا اميد جوونه بزنه

روزاي سخت و شلوغ آخر سال رو مي گذرونم و دلم برا خوندن وب همه عزيزانم و ديدن عكس هاي قشنگشون پر مي زنه. ممنون از تمام تبريكات عيد و آرزوهاي خوب. آرزو مي كنم هممون در سال نو اميد رو تو قلبمون زنده نگهداريم و براي عزيزترين هامون هر روز و هر روز از اميد قصه بسازيم. خورشيدم روزات همه بهاري و سبز.
27 اسفند 1391

براي كارين عزيزم

كارين عزيزم و مامان بي نظيرش هميشه نسبت به عكس هاي خورشيد اظهار لطف مي كنند، اين چند تا عكس رو تقديمشون مي كنم. كارين، مامان كارين! براتون دنيا دنيا آرامش و شادي آرزو مي كنم. ...
14 اسفند 1391

براي تو 70 (فانتزي از نوع مال خورشيد)

يعني آبروم رفته و پيش خودم مي گم يعني اين طرز صحبت و از من ياد گرفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   خورشيد درحاليكه مثلا داره با موبايل صحبت مي كنه و به شدت عصبانيه و واقعا قرمزم شده بود: مگه من برگ چغندرم (چند بار تكرار كرد) بهت مي گم اينو بخر، مي گي كار دارم. بخر زود بيا. چند بار اين مكالمه تكرار شد و بعد مثلا گوشي رو قطع كرد. بهش مي گم: با كي داري اينجوري صحبت مي كني. چرا انقدر عصباني؟ خورشيد: شوهرمه. بهش بگم خريد كن ميگه من كار دارم. مگه من برگ چغندرم. من واقعا مي خوام گريه كنم. ...
16 بهمن 1391

براي تو 69 (من چيكاره بودم)

خورشيد مدتيه خونه مامان سوسن ظرف مي شوره و خيلي هم تميز و به قول خودش انقدر دست مي كشه تا ظرفا صدا بده و چربي و مايع ظرفشويي روش نمونه. خونه خودمون من حوصله ندارم و بهش اجازه نمي دم و اونم هي چونه مي زنه. ديروز هم دوباره خورشيدم اصرار داشت ظرف بشوره. خورشيد: مامان خواهش مي كنم؟ من: نه دخترم شستم ديگه باشه يكدفعه ديگه. خورشيد: باشه خودت بشور اما اگه كمرت درد گرفت من جوابگو نيستم.   ...
7 بهمن 1391

به پاكي اشان مي توان قسم خورد

_آقای عین چرا بچه ها وقتی گریه میکنند نفسشان بند می‌آید؟ آدم حتی میترسد خفه شوند؛چرا؟ _چون باورشان نمیشود به جز خوبی و پاکی چیز دیگری هم وجود داشته باشد مثلا دعوا کردن مادر یا زمین خوردن یا هرچی. غصه وقتی بزرگ باشد راه نفس را میبندد. بخشي از نوشته اي در وبلاگ http://www.soormelina.com/
1 بهمن 1391

بدون عنوان

مهرشادم، تولدت مبارك. حضورت شور و شوق زندگيمان است و رنگ شاد روزگارمان. وجودت به جانمان پيوند خورده و غمت ويراني هستي امان. ديوانه وار دوستت دارم. ...
27 دی 1391

براي تو 67 (قدرت درك سوء تفاهم)

امروز صبح براي خورشيدم شير گرم كردم و هي تاكيد كردم كه تا ته ليوانتو بايد بخوري. عجله داشتم و كمي چاشني عصبانيت هم به تاكيدم اضافه كردم. خورشيد: حالا مامان بايد همشو بخورم. من: آره خورشيد: تا تهشو من: آره خورشيد: چرا همشو بايد بخورم من: بايد بخوري انقدرم حرف نزن. خورشيد: قضيه شخصيه مامان؟؟؟؟ من: من: عزيزم اگه مي گم همشو بخور براي اين نيست كه باهات لج كنم. من فكر مي كنم انقدر شير براي بدنت لازمه و براي همين مي گم بايد تا ته ليوانتو بخوري. خورشيد:آها از اون لحاظ. باشه. ...
27 دی 1391

مهرباني را بياموزيم

چگونگی برخورد با کودکان دستفروش خیابانی: 1- چیزی نخرید! بیشتر این بچه ها رو خونواده هاشون روزانه اجاره میدن. پولی که به اونها میدین و تموم کردن چیزایی که دستشونه باعث نمیشه اونا رو زودتر بفرستن خونه. به محض تموم شدن یه بسته چسب یکی دیگه میدن که بفروشه 2- بهشون بی اعتنایی نکنین! نادیده نگیرینشون. بی اعتنا نباشین. راتونو نکشین و نرین. شیشه ماشین رو ندین بالا. این کارا باعث میشه اون بچه با تنفر از اجتماع برگ بشه. صبور باشین و توضیح بدین که اون وسیله رو لازم ندارن. خشونت به خرج ندین. اون بچه بزرگ میشه و این خشونت رو به جامعه برمیگردونه. 3- براشون دلسوزی الکی نکنین. اگه کاری از دستتون بر نمیاد الکی بچه رو گیج نکنین. سوال الکی نپرسی...
26 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خورشید می باشد