براي تو 24 (بهت افتخار مي كنم)
دختر مهربانم امروز برات از اتفاقي مي گم كه باعث شد بهت افتخار كنم. چند روزيه كه دوستت م.م(دوست خانوادگيمون) مهد تو مياد و ظاهرا از شدت اضطراب همش حالش بده و اينه كه دوست جونم (مامان م.م) كلا توي مهد تا بعد از ظهر ميمونه تا م.م به اين مهد عادت كنه و برام تعريف ميكنه از محبت هايي كه تو به م.م مي كني و چقدر نگرانشي و مواظبشي و هر نصيحتي كه به ذهنت مي رسه بهش گفتي تا آرومش كني كه چند تاش رو برات مي گم: بهش گفتي انقدر گريه نكن گريه كار بچه هاي طبقه بالاست ما ديگه بزرگ شديم. همچنين اينكه مامانامون مي رن اداره و زود ميان دنبالمون جايي نمي رن كه ما ناراحت باشيم زود برمي گردن و اين كه ديگه خيلي فيلسوفانه بود و نمي دونم بيچاره م.م از حرفت سردر...
نویسنده :
مامان خورشید
12:05